به اشتباه رفتن. بسهو رفتن: سکندر بحیوان خطا می رود من اینجا سکندر کجا می رود. نظامی. ما چون نشانه پای بگل در بمانده ایم خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود. سعدی (طیبات). ، گناه سر زدن: نه کورم ولیکن خطا رفت کار ندانستم از من گنه در گذار. سعدی (بوستان)
به اشتباه رفتن. بسهو رفتن: سکندر بحیوان خطا می رود من اینجا سکندر کجا می رود. نظامی. ما چون نشانه پای بگل در بمانده ایم خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود. سعدی (طیبات). ، گناه سر زدن: نه کورم ولیکن خطا رفت کار ندانستم از من گنه در گذار. سعدی (بوستان)
قصاص خواستن. (آنندراج). طلب خون کردن. خونخواهی نمودن. (یادداشت بخط مؤلف) : جهان را عشق عالم سوز اگر بر یکدگر سوزد که خون شبنم از خورشید عالمتاب می جوید. صائب (از آنندراج)
قصاص خواستن. (آنندراج). طلب خون کردن. خونخواهی نمودن. (یادداشت بخط مؤلف) : جهان را عشق عالم سوز اگر بر یکدگر سوزد که خون شبنم از خورشید عالمتاب می جوید. صائب (از آنندراج)
تشفی. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) : کون و مکان را شفا قران کریم است چون تو نجویی شفابه درد بپایی. ناصرخسرو. درد تو جراحتی است ناسور از زخم اجل شفات جویم. خاقانی
تشفی. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) : کون و مکان را شفا قُران کریم است چون تو نجویی شفابه درد بپایی. ناصرخسرو. درد تو جراحتی است ناسور از زخم اجل شفات جویم. خاقانی
مخطط شدن جوان ساده رو. موی بر عارض جوان درآمدن. (از آنندراج) : سبزه ها از لاله زار خاطر شانی دمید تا لبش خط زمرد رنگ بر بیجاده بست. ملا شانی تکلو (از آنندراج)
مخطط شدن جوان ساده رو. موی بر عارض جوان درآمدن. (از آنندراج) : سبزه ها از لاله زار خاطر شانی دمید تا لبش خط زمرد رنگ بر بیجاده بست. ملا شانی تکلو (از آنندراج)